بازى براى كودک، جدىترين موضوع حيات است. واژه بازى براى بزرگسالان، مساوى با وقتگذرانى، بطالت، غفلت و... است كه مانع تكامل و تعالى مىشود؛ اما در مورد كودک، بستر رشد و تكامل اوست. دوران بازى كودک، دوران تعطيلى تكامل نيست؛ بلكه دوران شكوفايى استعدادهاى او از طريق بازى است. از اينرو امام كاظم(ع) توصيه فرمودهاند «تُسْتَحَبُّ عَرامَةُ الصَّبىِّ فى صِغَرِهِ لِيَكونَ حَليما فى كِـبَرِهِ، ما يَنْبَغىاَنْ يَكونَ اِلاّ هكَذا؛ به كودكان خود، اجازه بازى بدهيد و كودكى كه بازىگوش باشد، در بزرگسالى، خوش فهم و بردبار مىشود.»(كافى، ج ۶، ص ۵۱، ح ۲)
این بیان نورانی، نشانگر نقش اساسى بازى در رشد و تعالى شخصيتى انسان است. كودكى كه كودكى خود را بهوسيله بازى ارضا نكرده باشد، در بزرگسالى، رفتارهاى كودكانه از او سر مىزند. «كودکْ صفتى» از ناهنجارىهايى است كه برخى افراد در سنين جوانى و بزرگسالى به آن مبتلا هستند. يكى از علل اين ناهنجارى ارضا نشدن كودكى در دوران كودكى است و ارضاى كودكى بهوسيله بازى صورت مىگيرد.
ارزش بازى از نظر روانشناسى
هر بازى سالم و بارورى كه كودک به آن مشغول مىشود، داراى ارزشهاى بس مهمى است كه با كمى تأمل مىتوان بهدرستى به نقش و اهميت آن در رشد روانى و شخصيتى كودک، پى برد.
ارزش جسمانى
بازىهاى توأم با فعاليت در جهت تكامل رشد عضلانى كودک و ورزش دادن قسمتهاى مختلف بدن، از اهميت و ارزش بسيارى برخوردار است. اين نوع بازىها براى صرف انرژى اضافى كودک نيز مىتوانند مفيد واقع شوند. انرژى اضافى، اگر از طريق صحيح مصرف نشود و به حالت سركوب در جسم كودک ذخيره شود، او را ناآرام، عصبى و بد خُلق مىكند.
ارزش درمانى
بازى، به كودک فرصت مىدهد كه احساسات خود را تخليه كند. او مىتواند از طريق بازى، انرژى تحت فشار خود را بيرون بريزد. كودک مىتواند احساسات خود، از قبيل ترس، رنجش، نگرانى، شادى و... را آنطور كه دوست دارد، در قالب شخصيتهاى دلخواهش بيان كند و كدورت درونى خويش را نيز از بين ببرد.
ارزش تربيتى
شخصيت واقعى كودكان، ضمن بازى شكل مىگيرد و دگرگونىهاى قابل توجهى در روحيات آنان روى مىدهد كه همه اينها، گذر به مرحله عالىتر رشد است و پيشرفت را براى كودكان، تدارک مىبيند. از اين جاست كه امكانات تربيتى بازى، آشكار و مسلم مىشود.
ارزش اجتماعى
كودک، در بازى ياد مىگيرد كه چهطور با فرد بيگانه و خارج از واحد خانواده، روابط اجتماعى برقرار کند و چگونه مشكلات و مسائل ناشى از اين نوع روابط را حل كند و تطابق اجتماعى را فرا گيرد.
ارزش آموزشى
كودک، از طريق بازى با انواع مختلف اسباب بازى، موفق به آموزش و شناخت رنگها، شكلها، اندازهها، اجناس و اشيا و اهميت آنها مىشود. بازى، به كودک كمک مىكند تا دنيايى را كه در آن زندگى مىكند، بشناسد، بفهمد، لمس كند، احساس کند و سرانجام، آنها را كنترل كرده، ميان واقعيت و خيال، تفاوت قائل شود.
ارزش اخلاقى (معنوى)
در جريان بازى، كودک ياد مىگيرد كه چه چيز خوب و چه چيز، بد است. كودک در مىيابد كه اگر بخواهد در بازى فرد قابل قبولى به حساب آيد، بايد صادق، امين، عادل، منضبط، حقيقتطلب، درستكار، مسلط به خود و... باشد.
تحليل روانشناختى بازى
نظريههاى مختلفى توسط روانشناسان در خصوص تحليل و تبيين بازى كودكان، ارائه شده است. برخى از اين نظريهها عبارتاند از: نظريه نيروى اضافى، نظريه تنشزدايى، نظريه تجديد تكاملى و نظريه پيش تمرين.
الف ـ نظريه نيروى اضافى
براساس اين نظريه، هرگاه انرژى بدن از حد متعادل، بيشتر شود و ارگانيسم (سازوارهزيستى)، افزايش انرژى در خود احساس كند، در بازى جلوهگر مىشود. اين نظريه، نمىتواند بازىهاى آرام و رمزآلود كودكان را كه به جنبوجوش نياز ندارد، توجيه کند.
ب ـ نظريه تنشزدايى (رفع خستگى و تجديد نيرو)
براساس اين نظريه كه بازى، نيروى مصرف شده را بار ديگر برمىگرداند، يعنى اينكه تن آدمى، پس از مدتى كار و فعاليت خستهكننده، به نوعى فعاليت كه بتوان بهوسيله آن تنش را زدود، يعنى به بازى نياز دارد. بنابراين، نياز به بازى، هنگامى هويدا مىشود كه نيروى جسم به پايينترين ميزان خود رسيده باشد، نه هنگامى كه انرژى اضافى دارد. اين نظريه كه توسط شالر و موريس لازاروس ارائه شده است نيز، بازىهايى را كه پس از استراحت كامل كودک انجام مىشوند، تبيين نمىكند.
ج ـ نظريه تجديد تكاملى
براساس اين نظريه كه توسط استانلى هال مطرح شده، كودكان در بازىهاى خود، صحنهها و فعاليتهاى نياكان خويش را كه بر حسب نياز زندگى آنان توليد شده است، تجديد مىكنند. براى مثال، كودک در بازىهايى مانند ماهيگيرى، قايقرانى، شكار و... فرايند زندگى نياكان غارنشين خود را تكرار مىكند.
د ـ نظريه پيش تمرين
براساس اين نظريه كه توسط كارل گروس ارائه شده، بازى، نوعى آمادگى كودک براى فعاليتهاى وى در آينده دانسته شده است. بر پايه اين ديدگاه، محتواى بازى را فعاليتهايى تشكيل مىدهد كه كودک بايد در دوران بلوغ و بزرگسالى داشته باشد. هرچند اين نظريه به نقش بازى در اجتماعى كردن كودک كه در نظريههاى پيش گفته نبود، اشاره دارد، ولى باز هم نمىتواند همه بازىهاى كودكانه (مثل تقليد از حيوانات) را توجيه كند.
سن بازى
مسئله ديگر، سن بازى كردن است. در روايات آمده كه تا هفت سال به كودک اجازه دهيد بازى كند. آيا اين به آن معناست كه او بعد از اين سن، اجازه بازى ندارد؟ در روايت، هفت سال اول، سن بازى شمرده شده و هفت سال دوم، سن تأديب. لذا، بيشتر بر اين تكيه دارد كه در هفت سال اول، تأديب صورت نگيرد. البته شكى نيست كه روايت، دلالت بر اين دارد كه هفت سال اول، اختصاص به بازى دارد و در اين سن، كودک بايد اجازه بازى داشته باشد. حال سؤال اين است كه در هفت سال دوم، آيا كلاً بازى ممنوع است و يا انحصار اين مقطع در بازى كردن، نهى شده و هر چند تأديب آغاز مىشود؛ اما بازى كردن نيز به تناسب سن و شرايط، آزاد است؟
به نظر مىرسد كه وجه دوم، مناسبتر باشد؛ يعنى در هفت سال دوم، تأديب آغاز مىشود؛ ولى كودک به تناسب شرايط خود، بازى نيز مىكند. البته اين بازى كردن، مطلق و بدون حد (همانند هفت سال اول) نيست و به تناسب دوره تأديب، مىتواند محدوديتهايى داشته باشد. اين مطلب، مىتواند در تحقيقات روانشناختى بيشتر مورد بررسى قرار گيرد.
بازى والدين با كودک
گذشته از اجازه بازى دادن، بازى والدين با كودک، خود موضوع مهم ديگرى است. از طرفى بازى، ركن مهم حيات كودک است و از طرف ديگر، والدين، جزئى از زندگى كودک هستند كه براى وى، از جايگاه ويژهاى برخوردارند. به همين جهت، براى كودک خيلى مهم است كه پدر و مادرش در دنياى او وارد شوند. اين جاست كه بازى با كودک، اهميت مىيابد. چون والدين، مهمترين افراد براى كودک هستند، بازى كردن آنها با كودک، موجب تكريم كودک و بالا رفتن عزت نفس او گشته، احساس خود ارزشمندى و كرامت نفس را براى وى بهوجود مىآورد. همچنين، رابطه كودک با والدين را تحكيم مىكند و در گرم شدن و صميمى شدن رابطه (كه از ضرورتهاى رابطه مطلوب ميان والدين و كودک است)، نقش اساسى دارد.
خريد اسباببازىهاى گوناگون، پيشرفته و گران قيمت، موجب احساس رضايت كودک از رابطهاش با والدين نمىشود. او مايل است كه والدين، او و دنياى او را درک كنند و همراه او باشند.
بر همين اساس، دو مطلب در آموزههاى دين وارد شده است: يكى بازى كردن والدين با كودک (كه در سيره پيامبر خدا، بسيار ديده مى شود) و ديگرى اين كه والدين بايد كودكانه با فرزند خود، بازى كنند (التصابى مع الصبى). بازى بزرگانه براى كودک، شيرين و ارضاكننده نيست. بازىهاى كودكانه، كودک را ارضا مىكند و شخصيت وى را مىپروراند و مهارتهاى زندگى را به وى مىآموزد. لذا، پيامبر خدا با كودكان، بازى كودكانه مىكرد.
نكته مهم اينكه بازى كردن بزرگان با كودكان، لهو و لعب نيست؛ بلكه كارى خردمندانه، بزرگسالانه و حكيمانه است و موجب كسر شأن نمیشود.
منبع: حكمتنامه كودک؛ صفحه ۲۷۵ تا صفحه ۲۸۱.
..............
ایکنا